بیور
لغتنامه دهخدا
بیور. [ وَ / ب َ وَ] (اِخ ) مخفف بیوراسب . نام ضحاک ماران و او را بیورسب میخوانده اند و بتخفیف بیور خوانند لیکن صاحب فرهنگ به این معنی بفتح اول و ضم ثانی آورده است . (برهان ). بیورد. لقب ضحاک ، چه ده هزار اسب بر درگاه او موجود بود. (رشیدی ) (انجمن آرا). ضحاک تازی . (ناظم الاطباء). نام ضحاک . بیوراسب . (از جهانگیری ) :
نه من بیش دارم ز جمشید فر
که ببرید بیور میانش به ار.
چو نزدیک شد نزد جمشیدشاه
یکی نام بنوشت بیور بگاه .
و رجوع به پیورسپ شود.
نه من بیش دارم ز جمشید فر
که ببرید بیور میانش به ار.
چو نزدیک شد نزد جمشیدشاه
یکی نام بنوشت بیور بگاه .
و رجوع به پیورسپ شود.