بیمارپرس
لغتنامه دهخدا
بیمارپرس . [ پ ُ ] (نف مرکب ) پرسنده ٔ حال بیمار. عیادت گزار. عیادت کننده . (یادداشت مؤلف ) :
زرد گل بیمار گردد فاخته بیمارپرس
یاسمین ابدال گردد، خردما، زائر شود.
آمد مسیح وار به بیمارپرس من
کازرده دید جان من از غصه ٔ لاَّم .
زرد گل بیمار گردد فاخته بیمارپرس
یاسمین ابدال گردد، خردما، زائر شود.
آمد مسیح وار به بیمارپرس من
کازرده دید جان من از غصه ٔ لاَّم .