بیم آمدنلغتنامه دهخدابیم آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) ترس عارض شدن . بیم روی آوردن . ترسیدن از چیزی . مقابل بیم نیامدن و نترسیدن و پروا نکردن : جان من از روزگار برتر شدبیم نیاید ز روزگار مرا.ناصرخسرو.