بیرون خزیدن
لغتنامه دهخدا
بیرون خزیدن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) برون خزیدن . بیرون جستن . بیرون خیزیدن . پلقیدن :
از کجا اندر خزیدستی درین بی در حصار
همچنان یک روز اینجا ناگهان بیرون خزی .
از کجا اندر خزیدستی درین بی در حصار
همچنان یک روز اینجا ناگهان بیرون خزی .