بیخ و بار
لغتنامه دهخدا
بیخ و بار. [ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اصل و فرع . ریشه و ثمر.
- بیخ و بار کسی را کندن ؛ نابود ساختن و نیز بکلی از بین بردن :
ستیز فلک بیخ و بارش بکند
سم اسب دشمن دیارش بکند.
- بیخ و بار کسی را کندن ؛ نابود ساختن و نیز بکلی از بین بردن :
ستیز فلک بیخ و بارش بکند
سم اسب دشمن دیارش بکند.