بی نقاب
لغتنامه دهخدا
بی نقاب . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نقاب ) بی حجاب . بی برقع. بی روبند :
چون روی تو بی نقاب گردد
آفاق جمال برنتابد.
چو دیدند روئی چنان بی نقاب .
و رجوع به نقاب شود.
چون روی تو بی نقاب گردد
آفاق جمال برنتابد.
چو دیدند روئی چنان بی نقاب .
و رجوع به نقاب شود.