بی غرضیلغتنامه دهخدابی غرضی . [ غ َ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی غرض . بی طمعی . خلوص . صداقت . (ناظم الاطباء). || عدالت . عدم دشمنی و قصد بد : صانع قادر دگر ز بی غرضی گنبد گردان زرنگار کند.ناصرخسرو.