بی عوار
لغتنامه دهخدا
بی عوار. [ ع ِ / ع َ / ع ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + عوار) بی عیب :
اختیار دست او جود است جود بی ریا
اعتقاد رای او عدل است عدل بی عوار.
و رجوع به عوار شود.
اختیار دست او جود است جود بی ریا
اعتقاد رای او عدل است عدل بی عوار.
و رجوع به عوار شود.