بوس کردن
لغتنامه دهخدا
بوس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بوسیدن :
سخنگوی رومی چو پاسخ شنید
زمین بوس کرد آفرین گسترید.
چو رستم به نزدیک مهتر رسید
زمین بوس کرد آفرین گسترید.
سخنگوی رومی چو پاسخ شنید
زمین بوس کرد آفرین گسترید.
چو رستم به نزدیک مهتر رسید
زمین بوس کرد آفرین گسترید.