بهش
لغتنامه دهخدا
بهش . [ ب ِ هَُ ] (ص مرکب ) مخفف بهوش :
چو پاک آفریدت بهش باش پاک
که ننگست ناپاک رفتن بخاک .
اگردر جوانی زدی دست و پای
در ایام پیری بهش باش و رای .
چو پاک آفریدت بهش باش پاک
که ننگست ناپاک رفتن بخاک .
اگردر جوانی زدی دست و پای
در ایام پیری بهش باش و رای .