بند گشادن
لغتنامه دهخدا
بند گشادن . [ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل بندبستن . (آنندراج ). بند گشودن . (فرهنگ فارسی معین ).
- بند گشادن از سحر ؛ باطل کردن آن :
چو دختر چنان دید کان هوشمند
ز نیرنگ آن سحر بگشاد بند.
- بند گشادن از سحر ؛ باطل کردن آن :
چو دختر چنان دید کان هوشمند
ز نیرنگ آن سحر بگشاد بند.