بن کار خوردن
لغتنامه دهخدا
بن کار خوردن . [ ب ُ ن ِ خُوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اندیشه نمودن بجهت عاقبت و انتها و پایان کار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ) (انجمن آرا) :
تو سر وقت نگه دار بن کار مخور
که فلک نیز در این واقعه سرگردان است .
تو سر وقت نگه دار بن کار مخور
که فلک نیز در این واقعه سرگردان است .