بصر افتادن
لغتنامه دهخدا
بصر افتادن . [ ب َ ص َ اُ دَ ](مص مرکب )... برکسی ؛ چشم افتادن بر او :
لاجرم چون بریکی افتد بصر
آن یکی باشد دو ناید در نظر.
و رجوع به چشم افتادن شود.
لاجرم چون بریکی افتد بصر
آن یکی باشد دو ناید در نظر.
و رجوع به چشم افتادن شود.