برنوشتن
لغتنامه دهخدا
برنوشتن . [ ب َ ن َ وَت َ ] (مص مرکب ) (از: پیشوند بر + مصدر نوشتن ) نوردیدن . پیچیدن . تا کردن : فراشان به منزل اندرپیش وی [ عبداﷲ، در سفر حج ] همی شدندی و نمدها همی افکندی و چون بگذشتی باز برنوشتندی و باز پیش آوردندی تا همه ٔ راه همچنین برفت . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
- آستین برنوشتن ؛ بالا زدن آستین . برزدن آستین ، و کنایه از آماده ٔ کاری شدن :
نخستین کسی کو بیفگند کین
به خون ریختن برنوشت آستین .
فروهشت دامن ز خورشید گرد
بلا برنوشت آستین نبرد.
|| درنوردیدن . طی کردن :
سه اسب گرانمایه کردند زین
همی برنوشتند گفتی زمین .
بقلب اندرون پیل و خاقان چین
همی برنوشتند روی زمین .
- ره برنوشتن ؛ طی کردن . پیمودن . گذراندن :
به ششماهه یکساله ره برنوشت
بی آزار و خرم به خشکی گذشت .
- || فروگذاشتن . ترک کردن :
کنون برنوشتی ره ایزدی
به کژّی کشیدی و راه بدی .
- || منع کردن . در هم پیچیدن . نابود کردن :
همه پیش آذر بکشتندشان
ره گبرگی برنوشتندشان .
و رجوع به نوشتن شود.
- آستین برنوشتن ؛ بالا زدن آستین . برزدن آستین ، و کنایه از آماده ٔ کاری شدن :
نخستین کسی کو بیفگند کین
به خون ریختن برنوشت آستین .
فروهشت دامن ز خورشید گرد
بلا برنوشت آستین نبرد.
|| درنوردیدن . طی کردن :
سه اسب گرانمایه کردند زین
همی برنوشتند گفتی زمین .
بقلب اندرون پیل و خاقان چین
همی برنوشتند روی زمین .
- ره برنوشتن ؛ طی کردن . پیمودن . گذراندن :
به ششماهه یکساله ره برنوشت
بی آزار و خرم به خشکی گذشت .
- || فروگذاشتن . ترک کردن :
کنون برنوشتی ره ایزدی
به کژّی کشیدی و راه بدی .
- || منع کردن . در هم پیچیدن . نابود کردن :
همه پیش آذر بکشتندشان
ره گبرگی برنوشتندشان .
و رجوع به نوشتن شود.