برخه
لغتنامه دهخدا
برخه . [ ب َ خ َ / خ ِ ] (اِ) پاره و حصه و بهره . (برهان ) (انجمن آرا). حصه و قسمت . قسمت . (انجمن آرا). کسر. جزوی از کل . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). برخ . (انجمن آرا) (آنندراج ) :
از چرخ برخه برخه سعادت بجانش باد
از عرش جمله جمله ز احسان کردگار.
زان برخه برخه برخه برجان او زسعد
زان جمله جمله جمله مر او را زبخت یار.
تو را چرخ فلک در چرخه انداخت
که بر یک جو زرت صد برخه انداخت .
- برخه ٔ دوری ؛ کسر متناوب . (از اصطلاحات مصوب فرهنگستان ) .
از چرخ برخه برخه سعادت بجانش باد
از عرش جمله جمله ز احسان کردگار.
زان برخه برخه برخه برجان او زسعد
زان جمله جمله جمله مر او را زبخت یار.
تو را چرخ فلک در چرخه انداخت
که بر یک جو زرت صد برخه انداخت .
- برخه ٔ دوری ؛ کسر متناوب . (از اصطلاحات مصوب فرهنگستان ) .