بدسازه
لغتنامه دهخدا
بدسازه . [ ب َ زَ / زِ ] (ص مرکب ) بدرفتار. بدسلوک . ناسازگار. (یادداشت مؤلف ) :
فربه کردی تو کون ایا بدسازه
چون دنبه ٔ گوسفند در شب غازه .
و رجوع به بدساز شود.
فربه کردی تو کون ایا بدسازه
چون دنبه ٔ گوسفند در شب غازه .
و رجوع به بدساز شود.