26 فرهنگ

بجل

لغت‌نامه دهخدا

بجل . [ ب ُ ج ُ ] (اِ) استخوان شتالنگ که در میان بندگاه ساق پای می باشد و به تازی کعب می گویند. (برهان قاطع). بجول . بژل . بژول . (فرهنگ نظام ). بچول . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). پژل . پژول . استخوان کعب که بدان بازی می کنند. (فرهنگ رشیدی ). کعب . استخوان شتالنگ . (ناظم الاطباء) :
چو شش بجل ز غمت مشت استخوان شده ام .

اسدی (از فرهنگ ضیاء).