باقیات
لغتنامه دهخدا
باقیات . (ع ص ، اِ) ج ِ باقیة. بازمانده ها. (آنندراج ). رجوع به باقیة شود.
- باقیات الصالحات ؛ هر عمل نیک و صالح که ثواب آن باقی بماند. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). عملهای صالح . همه ٔ کردارهای نیکی که در این جهان از کسی صادر میشود. (ناظم الاطباء). عمل صالح (آنندراج ) (منتهی الارب ) :
باقیات الصالحات آمد کریم
رسته از صد آفت و اخطا و بیم .
|| سبحان اﷲ والحمد ﷲ و لااله الااﷲ واﷲ اکبر، و نمازهای پنجگانه . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صلوات خمس . (آنندراج ).
- باقیات الصالحات ؛ هر عمل نیک و صالح که ثواب آن باقی بماند. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). عملهای صالح . همه ٔ کردارهای نیکی که در این جهان از کسی صادر میشود. (ناظم الاطباء). عمل صالح (آنندراج ) (منتهی الارب ) :
باقیات الصالحات آمد کریم
رسته از صد آفت و اخطا و بیم .
|| سبحان اﷲ والحمد ﷲ و لااله الااﷲ واﷲ اکبر، و نمازهای پنجگانه . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صلوات خمس . (آنندراج ).