بار برتافتن
لغتنامه دهخدا
بار برتافتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بمعنی خود، طالب آملی گوید :
از آن مقفا سر کردم این غزل طالب
که دوش قافیه ام برنتافت بار ردیف .
و آن بمعنی تحمل کردن بار و طاقت باربرداری است . رجوع به برتافتن شود.
از آن مقفا سر کردم این غزل طالب
که دوش قافیه ام برنتافت بار ردیف .
و آن بمعنی تحمل کردن بار و طاقت باربرداری است . رجوع به برتافتن شود.