باده فروش
لغتنامه دهخدا
باده فروش .[ دَ / دِ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ باده . می فروش . خمرفروش . خمار. شرابی . نَبّاذ. شراب فروش :
در حیرتم از باده فروشان کایشان
زین به که فروشند چه خواهند خرید!
کرده ام توبه بدست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرائی .
سِرّ خدا که عارف سالک بکس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید.
آمد افسوس کنان مغبچه ٔ باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده .
تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش
پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت .
در حیرتم از باده فروشان کایشان
زین به که فروشند چه خواهند خرید!
کرده ام توبه بدست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرائی .
سِرّ خدا که عارف سالک بکس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید.
آمد افسوس کنان مغبچه ٔ باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده .
تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش
پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت .