ایمنی
لغتنامه دهخدا
ایمنی . [ م ِ ] (حامص ) مصونیت . ایمن بودن .(فرهنگ فارسی معین ). امن و امان و سلامت و حفاظت و حمایت و کامرانی و سعادت . (ناظم الاطباء) :
کسی کو خرد جوید و ایمنی
نیازد سوی کیش اهریمنی .
شما را خوشی جستم و ایمنی
نهان کردن کیش اهریمنی .
به هیچ جای نشان نمیدهند به آبادانی و مردم بسیار و ایمنی و راحت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 277). که از آن مرد بندگان او را راحت خواهد بود و ایمنی در زندگانی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 92).
نوروز روزگار نشاط است و ایمنی
پوشیده ابردشت به دیبای ارمنی .
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 2 ص 128).
عز و ناز و ایمنی دنیا بسی دیدم کنون
رنج و بیم و سختی اندر دین ببینم یک ندب .
از چاشت تا بشام ترا نیست ایمنی
گر مر تراست مملکت از چاچ تا بشام .
ایمنی را و تندرستی را
آدمی شکر کرد نتواند.
بکوزه ٔ زرین آب خوردن از استسقاء ایمنی بود و دل را شادمانه دارد. (نوروزنامه ). گفت جو دانه ٔ مبارک است و خویدش خویدی خجسته و آب که بر وی گذرد... زمانی کم کند و ایمنی بود تا سال دیگر که جو رسد. از رنج تشنگی و بیماری . (نوروزنامه ). علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت مثلا ایمنی کلی حاصل تواند آمد. (کلیله و دمنه ).
سوی دریا روم و بر طبرستان گذرم
کایمنی بر طبرستان بخراسان یابم .
ایمنی هست و تندرستی هست
تنگی دشمن و فراخی دست .
از کرم دان آنکه میترساندت
تا بملک ایمنی بنشاندت .
پرورد در آتش ابراهیم را
ایمنی روح سازد بیم را.
|| ایمنی یا مصونیت در اصطلاح پزشکی مقاومت بدن در مقابل بیماری است . ایمنی طبیعی ناشی است از استعداد ذاتی مزاج برای از بین بردن عامل مولد بیماری بتوسط گویچه های سفید و پادتنهای موجود در خون . معمولاً بعد از بیماری یا مایه کوبی یا تلقیح پادتن را ایمنی عمدی و آنرا که از تزریق عوامل دفاعی شامل ضد سم حاصل میشود ایمنی قسری گویند، مدت ایمنی قسری از مدت ایمنی عمدی کوتاه تر است . (دایرة المعارف فارسی ).
کسی کو خرد جوید و ایمنی
نیازد سوی کیش اهریمنی .
شما را خوشی جستم و ایمنی
نهان کردن کیش اهریمنی .
به هیچ جای نشان نمیدهند به آبادانی و مردم بسیار و ایمنی و راحت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 277). که از آن مرد بندگان او را راحت خواهد بود و ایمنی در زندگانی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 92).
نوروز روزگار نشاط است و ایمنی
پوشیده ابردشت به دیبای ارمنی .
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 2 ص 128).
عز و ناز و ایمنی دنیا بسی دیدم کنون
رنج و بیم و سختی اندر دین ببینم یک ندب .
از چاشت تا بشام ترا نیست ایمنی
گر مر تراست مملکت از چاچ تا بشام .
ایمنی را و تندرستی را
آدمی شکر کرد نتواند.
بکوزه ٔ زرین آب خوردن از استسقاء ایمنی بود و دل را شادمانه دارد. (نوروزنامه ). گفت جو دانه ٔ مبارک است و خویدش خویدی خجسته و آب که بر وی گذرد... زمانی کم کند و ایمنی بود تا سال دیگر که جو رسد. از رنج تشنگی و بیماری . (نوروزنامه ). علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت مثلا ایمنی کلی حاصل تواند آمد. (کلیله و دمنه ).
سوی دریا روم و بر طبرستان گذرم
کایمنی بر طبرستان بخراسان یابم .
ایمنی هست و تندرستی هست
تنگی دشمن و فراخی دست .
از کرم دان آنکه میترساندت
تا بملک ایمنی بنشاندت .
پرورد در آتش ابراهیم را
ایمنی روح سازد بیم را.
|| ایمنی یا مصونیت در اصطلاح پزشکی مقاومت بدن در مقابل بیماری است . ایمنی طبیعی ناشی است از استعداد ذاتی مزاج برای از بین بردن عامل مولد بیماری بتوسط گویچه های سفید و پادتنهای موجود در خون . معمولاً بعد از بیماری یا مایه کوبی یا تلقیح پادتن را ایمنی عمدی و آنرا که از تزریق عوامل دفاعی شامل ضد سم حاصل میشود ایمنی قسری گویند، مدت ایمنی قسری از مدت ایمنی عمدی کوتاه تر است . (دایرة المعارف فارسی ).