ایا
لغتنامه دهخدا
ایا. [ اَ ] (حرف ندا) به معنی ای است که به عربی «یا» گویند که حرف ندا باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) :
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه .
ایا سرو نو در تک و پوی آنم
که فرغندواری بپیچم به تو بر.
ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ
کجا شد آن همه دعوی کجا شد آن همه ژاژ.
ایا کرده در بینی ات حرص و رس
از ایزد نیایدت یک ذره ترس .
ایا نشسته به اندیشگان حزین و نژند
همیشه اختر تو پست و طالع تو بلند.
فربه کردی تو کون ایا بدسازه
چون دنبه ٔ گوسفند در شبغازه .
ایا شاهی که ملک تو قدیم است
نیاکت برد پاک از اژدهاکا.
ایا باد بگذر به ایران زمین
پیامی ز من بر به شاه گزین .
ایا شاه محمود کشورگشای
ز کس گر نترسی بترس از خدای .
ایا خواجه همداستانی مکن
که بر من تحمل کند ابتری .
ایا بدولت دنیا فریفته دل خویش
بشادکامی تاز و بکام و لهو وخطر.
امروز ارمز است ایا یار غمگسار
برخیز و ناز کم کن و آن جام می بیار.
ایا ستاره ٔ خوبان خلخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما.
ایا که عشق نداری ترا رواست بخسب
برو که عشق و غم او نصیب ماست بخسب .
ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی
از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل .
|| گاهی در مقام حسرت و افسوس استعمال میشود.(برهان ). || برای استفهام است . آیا :
اگر خبر نرود سوی او بآه درون
ایا چگونه شود حال عاشق مغبون .
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه .
ایا سرو نو در تک و پوی آنم
که فرغندواری بپیچم به تو بر.
ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ
کجا شد آن همه دعوی کجا شد آن همه ژاژ.
ایا کرده در بینی ات حرص و رس
از ایزد نیایدت یک ذره ترس .
ایا نشسته به اندیشگان حزین و نژند
همیشه اختر تو پست و طالع تو بلند.
فربه کردی تو کون ایا بدسازه
چون دنبه ٔ گوسفند در شبغازه .
ایا شاهی که ملک تو قدیم است
نیاکت برد پاک از اژدهاکا.
ایا باد بگذر به ایران زمین
پیامی ز من بر به شاه گزین .
ایا شاه محمود کشورگشای
ز کس گر نترسی بترس از خدای .
ایا خواجه همداستانی مکن
که بر من تحمل کند ابتری .
ایا بدولت دنیا فریفته دل خویش
بشادکامی تاز و بکام و لهو وخطر.
امروز ارمز است ایا یار غمگسار
برخیز و ناز کم کن و آن جام می بیار.
ایا ستاره ٔ خوبان خلخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما.
ایا که عشق نداری ترا رواست بخسب
برو که عشق و غم او نصیب ماست بخسب .
ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی
از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل .
|| گاهی در مقام حسرت و افسوس استعمال میشود.(برهان ). || برای استفهام است . آیا :
اگر خبر نرود سوی او بآه درون
ایا چگونه شود حال عاشق مغبون .