اکول
لغتنامه دهخدا
اکول . [ اَ ] (ع ص ) فراخ شکم . (دهار) (مهذب الاسماء).بسیارخورنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پرخور و ربوس و رزد و رژد و رس . (ناظم الاطباء). اکال . پرخور. پرخوار. جواظ. شکم خواره . شکم باره . رس . شکمو. شکم بنده . بسیارخوار. بُلَع. بسیارخورنده . (یادداشت مؤلف ). قضوف . (منتهی الارب ) :
عاد را باد است حمال خذول
همچو بره در کف مرد اکول .
عاد را باد است حمال خذول
همچو بره در کف مرد اکول .