اورندیدن
لغتنامه دهخدا
اورندیدن . [ اَ رَ دَ ] (مص ) فریبانیدن . (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مکر و حیله کردن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). خدعه نمودن .(از ناظم الاطباء). فریب دادن . (برهان ) :
ز روز واپسین آن کش خبر نیست
جز اورندیدنش کار دگر نیست .
ز روز واپسین آن کش خبر نیست
جز اورندیدنش کار دگر نیست .