انین
لغتنامه دهخدا
انین . [ اَ ] (ع مص ) ناله کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نالیدن . (از اقرب الموارد). نالیدن بیمار. (از المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) ناله . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب ).بانگ دردمند بخاطر درد. (از تعریفات سید جرجانی ):
ماه نو منکسف در گلوی فاخته است
طوطیگان باحدیث قمریکان باانین .
ز دوستان تو آواز رود و بانگ سرود
بر آسمان شده وز دشمنان نفیر انین .
گفت ای دانای سر و رب دین
کرد خاک لابه گر نوحه و انین .
ماه نو منکسف در گلوی فاخته است
طوطیگان باحدیث قمریکان باانین .
ز دوستان تو آواز رود و بانگ سرود
بر آسمان شده وز دشمنان نفیر انین .
گفت ای دانای سر و رب دین
کرد خاک لابه گر نوحه و انین .