اندک خور
لغتنامه دهخدا
اندک خور. [ اَ دَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) اندک خوار. (فرهنگ فارسی معین ). کم خور. کم خوراک :
هایل هیونی تیزدو، اندک خور و بسیاررو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن .
چون همااندک خور و کم شهوتم دانند و من
چون خروس دانه چین زانی و شهوت پرورم .
من از تو بهمت ، توانگر ترم
که تو بیش خواری من اندک خورم .
تعنت کنندش گر اندک خور است
که مالش مگر روزی دیگر است .
هایل هیونی تیزدو، اندک خور و بسیاررو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن .
چون همااندک خور و کم شهوتم دانند و من
چون خروس دانه چین زانی و شهوت پرورم .
من از تو بهمت ، توانگر ترم
که تو بیش خواری من اندک خورم .
تعنت کنندش گر اندک خور است
که مالش مگر روزی دیگر است .