الفخدن
لغتنامه دهخدا
الفخدن . [ اَ ف َ دَ ] (مص ) بمعنی الفاختن و الفختن . رجوع به الفاختن شود :
تو بی تمیز و بر الفخدن ثواب مرا.
رجوع به فرهنگ رشیدی و فرهنگ شعوری ج 1 ورق 122 الف شود.
تو بی تمیز و بر الفخدن ثواب مرا.
رجوع به فرهنگ رشیدی و فرهنگ شعوری ج 1 ورق 122 الف شود.