افشاردن
لغتنامه دهخدا
افشاردن . [ اَ دَ ] (مص ) شپلیدن . (از آنندراج ). فشار دادن . (ناظم الاطباء) :
بمستی و بهشیاری بگاه خواب وبیداری
همی تا از منش پالان و افسارست افشارم .
آرزو دارم که در آغوش تنگ آرم ترا
هرقدر افشرده ای دل را بیفشارم ترا.
|| منضغط کردن . || خلانیدن . || بزشتی و بیهوده سخن گفتن . (ناظم الاطباء).
بمستی و بهشیاری بگاه خواب وبیداری
همی تا از منش پالان و افسارست افشارم .
آرزو دارم که در آغوش تنگ آرم ترا
هرقدر افشرده ای دل را بیفشارم ترا.
|| منضغط کردن . || خلانیدن . || بزشتی و بیهوده سخن گفتن . (ناظم الاطباء).