اعتراف کردن
لغتنامه دهخدا
اعتراف کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقرار کردن . مقر شدن . معترف شدن . اذعان کردن . تصدیق کردن : هنر فائق آن که دشمن آنرا اعتراف کند. (مرزبان نامه ). گفتندش که کنون که بظل حمایتش درآمدی و بشکر نعمتش اعتراف کردی چرا نزدیکتر نیایی . (گلستان ).
وام حافظ بگو که بازدهند
کرده ای اعتراف و ما گوهیم .
و رجوع به اعتراف شود.
وام حافظ بگو که بازدهند
کرده ای اعتراف و ما گوهیم .
و رجوع به اعتراف شود.