26 فرهنگ

اشهب

لغت‌نامه دهخدا

اشهب . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن وردبن عمربن ربیعةبن جعد سلمی ... او را ادراکی در صحبت پیامبر بود و پسر او زیاد در صفین و هم پس از آن با معاویه بود. (از الاصابة ج 1 ص 111).