اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن فیلیقوس رومی . شارح من لایحضره الفقیه گوید: گاهی او را اخسندروس می گفته اند. او از فرزندان فلطیسانوس بن سام بن نوح است و صدوق در خصال گوید: حضرت صادق گوید نام او عیاش بود و سی وشش سال بر شرق و غرب حکومت کرد. (تنقیح المقال ج 1 ص 124). اخسندروس مصحف الکساندرس یونانی است . رجوع به اسکندر مقدونی شود.