استری
لغتنامه دهخدا
استری . [ اَ ت َ ] (حامص ) چموشی .
- استری کردن ؛ چموشی کردن . توسنی کردن . بدقلقی کردن :
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ .
- استری کردن ؛ چموشی کردن . توسنی کردن . بدقلقی کردن :
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ .