است
لغتنامه دهخدا
است . [ اِ ] (اِمص ) مخفف ایست . توقف : 
بر شترست رخت ما این دل تنگ سخت ما
اِست مکن چو قافله روی بدین طرف کند.
 
|| ستایش و مدح و ثنا. (از برهان ) (جهانگیری ). || (فعل امر) امر از اِستادن . (برهان ).
بر شترست رخت ما این دل تنگ سخت ما
اِست مکن چو قافله روی بدین طرف کند.
|| ستایش و مدح و ثنا. (از برهان ) (جهانگیری ). || (فعل امر) امر از اِستادن . (برهان ).