ازیراکجا
لغتنامه دهخدا
ازیراکجا. [ اَ ک ُ ] (حرف ربط مرکب ) ازیراک . از این رو که :
پیامی رسانم ز هر دو رهی
بدان برز درگاه بافرهی
ازیرا کجا چشم آنشان نبود
که گفتار ایشان بشاید شنود.
پیامی رسانم ز هر دو رهی
بدان برز درگاه بافرهی
ازیرا کجا چشم آنشان نبود
که گفتار ایشان بشاید شنود.