ارجو
لغتنامه دهخدا
ارجو. [ اَ ] (ع فعل ) امیدوارم . (مؤید الفضلاء). امید دارم :
قاف تا قاف همه ملک جهان زان تو باد
خود همین دان که بود ارجو ان شاء اﷲ.
تکیه بر همت و مروت توست
طمع من وفا شود ارجو.
- ارجو که ؛ امیدوارم که :
نوعاشقم و از همه خوبان زمانه
دَخشم بتو است ارجو کِم نیک بود فال .
نام تو چو خضر است بهرجای رسیده
ارجو که چنان باشی تو نیز بقادار.
فرخنده و فرخ برِ میرِ منی امروز
ارجو که همایون و مبارک بود این فال .
ارجو که ترا تاابدالدهر بهر کار
توفیق بود ز ایزد و از دولت یاری .
ارجو که فرخی بود و فرخجستگی
و ایزد بکار ملک مر او را بود معین .
ارجو که مردی بود مبارز
کز پیل نندیشد و ز ضرغام .
من چنین دانم و ارجو که چنین باشد کو
نامه ناخوانده خرامد به بهشت از محشر.
فال نیکو زدم ارجو که چنین باشد راست
تا زنم زینسان هر روزه یکی فال دگر.
ارجو که بسعی و اهتمام تو
زین غم بدهد خلاص دادارم .
ارجو که چو دیدار تو بینم
بر روی تو زین گوهران فشانم .
ارجو که ضعف تن نکند خاطر مرا
در مدح تو بعجز و بتقصیر متهم .
بر مجلس تو بنده را سوءالی است
ارجو که جوابش نعم فرستی .
ارجو که جزع شوخ تو از ناز نغنود
تا بهره یابد از خوشی لعل تو لَعل ّ.
ارجو که رهی شود ز سعیت
بر اغلب مادحان مقدم .
قاف تا قاف همه ملک جهان زان تو باد
خود همین دان که بود ارجو ان شاء اﷲ.
تکیه بر همت و مروت توست
طمع من وفا شود ارجو.
- ارجو که ؛ امیدوارم که :
نوعاشقم و از همه خوبان زمانه
دَخشم بتو است ارجو کِم نیک بود فال .
نام تو چو خضر است بهرجای رسیده
ارجو که چنان باشی تو نیز بقادار.
فرخنده و فرخ برِ میرِ منی امروز
ارجو که همایون و مبارک بود این فال .
ارجو که ترا تاابدالدهر بهر کار
توفیق بود ز ایزد و از دولت یاری .
ارجو که فرخی بود و فرخجستگی
و ایزد بکار ملک مر او را بود معین .
ارجو که مردی بود مبارز
کز پیل نندیشد و ز ضرغام .
من چنین دانم و ارجو که چنین باشد کو
نامه ناخوانده خرامد به بهشت از محشر.
فال نیکو زدم ارجو که چنین باشد راست
تا زنم زینسان هر روزه یکی فال دگر.
ارجو که بسعی و اهتمام تو
زین غم بدهد خلاص دادارم .
ارجو که چو دیدار تو بینم
بر روی تو زین گوهران فشانم .
ارجو که ضعف تن نکند خاطر مرا
در مدح تو بعجز و بتقصیر متهم .
بر مجلس تو بنده را سوءالی است
ارجو که جوابش نعم فرستی .
ارجو که جزع شوخ تو از ناز نغنود
تا بهره یابد از خوشی لعل تو لَعل ّ.
ارجو که رهی شود ز سعیت
بر اغلب مادحان مقدم .