26 فرهنگ

ترجمه مقاله

ابوسعید

لغت‌نامه دهخدا

ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) خرّاز. احمدبن عیسی بغدادی یکی از قدمای مشایخ صوفیه . عطار گوید او را لسان التصوف گفتند و این لقب از بهر آن دادند که در این امّت کس را زبان حقیقت چنان نبود که او را. در این علم او را چهارصد کتاب تصنیف است . و در تجرید و انقطاع بی همتا بود و اصل اواز بغداد بود و ذوالنون مصری را دیده بود و با بشر و سری سقطی صحبت داشته بود- انتهی . و او پیر سلسله ٔ خرازیه است و وفات وی به سال 285 هَ .ق . بود. صاحب حبیب السیر گوید: او نوبتی موزه میدوخت و باز میگشاد گفتند چرا این چنین می کنی ؟ جواب داد که نفس خویش را مشغول می کنم پیش از آنکه مرا مشغول گرداند. و چون خرزدر لغت درز مشک و موزه است به خرّاز ملقب گشت . برای بقیه ٔ شرح حال و گفته های او رجوع به تذکرةالأولیاء و کشف المحجوب هجویری و ج 1 حبیب السّیر ص 298 شود.