آکنده
لغتنامه دهخدا
آکنده . [ ک َ / ک ُ دَ / دِ ] (اِ) جایگاه ستور. آخور. آخُر. اصطبل . پاگاه . پایگاه . طویله :
روز به آکنده شدم یافتم
آخُرچون پاتله ٔ سفلگان .
چراگاه اسبان شود کوه و دشت
به آکنده زآن پس نباید گذشت .
همه چارپایان بکردار گور
بر آکنده آکنده گردن بزور
بگردن بکردار شیران نر
بسان گوزنان بگوش و بسر.
لؤلؤافشان کند دو جزع مرا
عشق آن لعل لؤلؤآکنده
وآن دگر کندگان در آن حجره
بر سکیزان چو خر در آکنده .
خوه سر خر باش یا تو خواه سُم خر
خواه به آکنده باش و خواه بصحرا.
روز به آکنده شدم یافتم
آخُرچون پاتله ٔ سفلگان .
چراگاه اسبان شود کوه و دشت
به آکنده زآن پس نباید گذشت .
همه چارپایان بکردار گور
بر آکنده آکنده گردن بزور
بگردن بکردار شیران نر
بسان گوزنان بگوش و بسر.
لؤلؤافشان کند دو جزع مرا
عشق آن لعل لؤلؤآکنده
وآن دگر کندگان در آن حجره
بر سکیزان چو خر در آکنده .
خوه سر خر باش یا تو خواه سُم خر
خواه به آکنده باش و خواه بصحرا.