آنک
لغتنامه دهخدا
آنک . [ ن َ ] (صوت ، ق ) کلمه ای است برای اشاره ٔ به دور، اعم از مکان یا زمان . مقابل اینک که برای اشاره ٔ نزدیک است :
آنک بنگر ز روی او یکسر
کآرام نماندش گه زادن .
گر دند خواهی اینک ، ور تو ملک خوهی
آنک علأدین ملک عنبرین کمند.
چو هر دانشی کآنک اندوختند
نخستین ورق زو درآموختند.
خلاف رای سلطان رای جستن
بخون خویش باشد دست شستن
اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفت آنک ماه و پروین .
آنک بنگر ز روی او یکسر
کآرام نماندش گه زادن .
گر دند خواهی اینک ، ور تو ملک خوهی
آنک علأدین ملک عنبرین کمند.
چو هر دانشی کآنک اندوختند
نخستین ورق زو درآموختند.
خلاف رای سلطان رای جستن
بخون خویش باشد دست شستن
اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفت آنک ماه و پروین .