آمین
لغتنامه دهخدا
آمین . [ آم ْ می / آ می ] (ع صوت ) (ازآمُن ، نام خدای مصریان ) برآور! بپذیر! چنین باد! مستجاب کن ! استجابت ، اجابت فرما! قبول کن دعای مرا! درگیر فرمای ! باجابت مقرون باد! تراج (؟) :
گر در نماز شعرش برخوانی
روح الامین کند ز پَسَت آمین .
تهنیت کرد شاه را قدسی
کرد روح الامین ، براو آمین .
سخن بلند کنم تا برآسمان گویند
دعای دولت او را فرشتگان آمین .
- آمین ثم آمین ؛ چنین باد و چنین تر باد. همچنین باد، همچنین تر باد.
گر در نماز شعرش برخوانی
روح الامین کند ز پَسَت آمین .
تهنیت کرد شاه را قدسی
کرد روح الامین ، براو آمین .
سخن بلند کنم تا برآسمان گویند
دعای دولت او را فرشتگان آمین .
- آمین ثم آمین ؛ چنین باد و چنین تر باد. همچنین باد، همچنین تر باد.