آمودن
لغتنامه دهخدا
آمودن . [ دَ] (مص ) آمیختن . درهم کردن . آمیخته شدن :
فسونی چند با خواهش برآمود
فسون کردن ببابل کی کند سود؟
|| ترصیع. درنشاندن ، چنانکه گوهری را :
در آمودن آن همایون بنا
نماند ایچ باقی بگنجینه ها.
|| بسلک درآوردن . منسلک کردن . نخ کردن . بتار و به نخ کشیدن گوهرها و مهره ها و مانند آن . گوهرکش کردن :
برآموده چون نرگس و مشک بید
بموی سیه مهره های سپید.
برآموده گوهر بمشکین کمند
فروهشته بر گوهرآگین پرند.
سرآغوشی برآموده بگوهر
برسم چینیان افکنده بر سر.
دو خرگه داشتی خسرومهیا
برآموده بگوهر چون ثریا.
چون حرز تواَم حمایل آمود...
|| آراسته شدن . (برهان ). || آراستن . زینت کردن با :
گفت مشاطه راکه خلد آرای
یعنی آن لعبت چگل آمای .
گذارنده صراف گوهرفروش
سخن را بگوهر برآموده گوش .
- برآموده شدن ؛ آراسته و ساخته شدن :
دگرباره در جنبش آمد نشاط
برآموده شد خسروانی بساط.
|| مهیا، معد، آماده کردن . آراستن کاری را :
گرانمایه سپاهی داشت فرمود
به استقبال شهزاده برآمود.
|| پر کردن . مملو ساختن . (برهان ). وفرهنگها بیت ذیل را شاهد این معنی آورده اند :
گزارنده صراف گوهرفروش
سخن را بگوهر برآموده گوش .
و این غلط است ، چه کلمه در این جاآراسته و مزین است .
اسم مصدر و مصدر دوم آن آزمایش است : آمودم ، آمای .
فسونی چند با خواهش برآمود
فسون کردن ببابل کی کند سود؟
|| ترصیع. درنشاندن ، چنانکه گوهری را :
در آمودن آن همایون بنا
نماند ایچ باقی بگنجینه ها.
|| بسلک درآوردن . منسلک کردن . نخ کردن . بتار و به نخ کشیدن گوهرها و مهره ها و مانند آن . گوهرکش کردن :
برآموده چون نرگس و مشک بید
بموی سیه مهره های سپید.
برآموده گوهر بمشکین کمند
فروهشته بر گوهرآگین پرند.
سرآغوشی برآموده بگوهر
برسم چینیان افکنده بر سر.
دو خرگه داشتی خسرومهیا
برآموده بگوهر چون ثریا.
چون حرز تواَم حمایل آمود...
|| آراسته شدن . (برهان ). || آراستن . زینت کردن با :
گفت مشاطه راکه خلد آرای
یعنی آن لعبت چگل آمای .
گذارنده صراف گوهرفروش
سخن را بگوهر برآموده گوش .
- برآموده شدن ؛ آراسته و ساخته شدن :
دگرباره در جنبش آمد نشاط
برآموده شد خسروانی بساط.
|| مهیا، معد، آماده کردن . آراستن کاری را :
گرانمایه سپاهی داشت فرمود
به استقبال شهزاده برآمود.
|| پر کردن . مملو ساختن . (برهان ). وفرهنگها بیت ذیل را شاهد این معنی آورده اند :
گزارنده صراف گوهرفروش
سخن را بگوهر برآموده گوش .
و این غلط است ، چه کلمه در این جاآراسته و مزین است .
اسم مصدر و مصدر دوم آن آزمایش است : آمودم ، آمای .