آلتون
لغتنامه دهخدا
آلتون . (ترکی ، اِ) زر. ذَهَب :
تو همی سوز این ضعیفان را که هین جامه بکش
تو همی زن این یتیمان را که هان آلتون بیار.
|| نامی از نامهای اماء و کنیزکان ترک :
طاس و مندیل و گِل از آلتون بگیر
تا بگرمابه رویم ای ناگزیر.
تو همی سوز این ضعیفان را که هین جامه بکش
تو همی زن این یتیمان را که هان آلتون بیار.
|| نامی از نامهای اماء و کنیزکان ترک :
طاس و مندیل و گِل از آلتون بگیر
تا بگرمابه رویم ای ناگزیر.