آزمندی
لغتنامه دهخدا
آزمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) حرص . ولع. طمع. شره . پرخواهی :
ایا دانشی مرد بسیارهوش
همه چادر آزمندی مپوش .
دگر آزمندیست اندوه و رنج
شدن تنگدل در سرای سپنج .
ایا دانشی مرد بسیارهوش
همه چادر آزمندی مپوش .
دگر آزمندیست اندوه و رنج
شدن تنگدل در سرای سپنج .