یازش
لغتنامه دهخدا
یازش . [ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر از یازیدن . قصد و آهنگ و اراده . (برهان ) (آنندراج ). تمایل . توجه . گرایش . (یادداشت مؤلف ) :
نه دراز ودراز یازش او
امل خصم را کند کوتاه .
|| حرکت و جنبش . (رشیدی ) (سروری ). || نمو و بالیدگی . (برهان ) (آنندراج ). || درازی . (برهان ) (آنندراج ) (سروری ). || تمطی . تمدد. کش و قوس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
نه دراز ودراز یازش او
امل خصم را کند کوتاه .
|| حرکت و جنبش . (رشیدی ) (سروری ). || نمو و بالیدگی . (برهان ) (آنندراج ). || درازی . (برهان ) (آنندراج ) (سروری ). || تمطی . تمدد. کش و قوس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).