کلکل کردنلغتنامه دهخداکلکل کردن . [ک َ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پر حرفی کردن . سر هم را درد آوردن از پرگویی . (فرهنگ فارسی معین ) : نیست یک مو چو عقل بر سرشان پیش از این فوقیا مکن کلکل .فوقی (از آنندراج ).