کارکرد
لغتنامه دهخدا
کارکرد. [ ک َ / ک ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کار کردن و عمل . (آنندراج ). عمل و کار و کردار و فعل . (ناظم الاطباء). رفتار. || زحمت . مزاحمت . || زد و خورد. || خدمت :
ایا بلایه اگر کارکرد پنهان بود
کنون توانی باری خشوک پنهان کرد.
چو گویید پیران که با این پسر
چه نیکو بود کارکرد پدر.
هر آنکس که بگریزد از کارکرد
از او دور شد نام و ننگ و نبرد.
ببخشید گنجی بدرویش مرد
که خوردش نبودی بجز کارکرد.
میانه گزین در همه کارکرد
به پیوستگی هم به ننگ و نبرد.
چه جوئیم از این گنبد تیزگرد
که هرگز نیاساید از کارکرد.
میان سنگ یکی کنده کنده کرد حصار
نه ز آن عمل که بود کارکردهای بشر.
و از آنجا به مغرب شد [ گرشاسب ] و کارکردها بسیار کرد. (تاریخ سیستان ).
کجا این چنین زور و این کارکرد
چه داریم ما خویشتن را بمرد.
کیست مر این قبه را محرک اول
چیست از این کارکرد بهره و حاصل .
گر بخروار بشنوند سخن
بگه کارکرد خروارند.
این حکم در این کارکرد پیداست
با آنکه رسول آمده ست و پیغام .
رستن بمال نیست به علم است کارکرد
خیره بمال بسته دلی و به درهمی .
گیتی زکارکرد تو گوید همی خبر
زیرا که دستبرد تو بیند همی عیان .
من شرح مدح شاه دهم در سخن همی
نه کارکرد خویش همی بر بها کنم .
بکارکرد مرا با زمانه دفترهاست
چه فضلها بودم گر بحق حساب کنند.
|| صنعت .
- کارکردها ؛ صنایع : اندر وی [ بلخ ] بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجب و ویران گشته آن را نوبهار خوانند. (حدود العالم ).
ایا بلایه اگر کارکرد پنهان بود
کنون توانی باری خشوک پنهان کرد.
چو گویید پیران که با این پسر
چه نیکو بود کارکرد پدر.
هر آنکس که بگریزد از کارکرد
از او دور شد نام و ننگ و نبرد.
ببخشید گنجی بدرویش مرد
که خوردش نبودی بجز کارکرد.
میانه گزین در همه کارکرد
به پیوستگی هم به ننگ و نبرد.
چه جوئیم از این گنبد تیزگرد
که هرگز نیاساید از کارکرد.
میان سنگ یکی کنده کنده کرد حصار
نه ز آن عمل که بود کارکردهای بشر.
و از آنجا به مغرب شد [ گرشاسب ] و کارکردها بسیار کرد. (تاریخ سیستان ).
کجا این چنین زور و این کارکرد
چه داریم ما خویشتن را بمرد.
کیست مر این قبه را محرک اول
چیست از این کارکرد بهره و حاصل .
گر بخروار بشنوند سخن
بگه کارکرد خروارند.
این حکم در این کارکرد پیداست
با آنکه رسول آمده ست و پیغام .
رستن بمال نیست به علم است کارکرد
خیره بمال بسته دلی و به درهمی .
گیتی زکارکرد تو گوید همی خبر
زیرا که دستبرد تو بیند همی عیان .
من شرح مدح شاه دهم در سخن همی
نه کارکرد خویش همی بر بها کنم .
بکارکرد مرا با زمانه دفترهاست
چه فضلها بودم گر بحق حساب کنند.
|| صنعت .
- کارکردها ؛ صنایع : اندر وی [ بلخ ] بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجب و ویران گشته آن را نوبهار خوانند. (حدود العالم ).