چکامه
لغتنامه دهخدا
چکامه . [ چ َ م َ / م ِ] (اِ) قصیده را گویند وآن مطلعی است با ابیات متوازنه ٔ متشارکه در قافیه وردیف زیاده برهفده بیت ، مبتنی بر هفت شرط چنانکه نزد اهل این صنعت مبین است . (برهان ). شعر و قصیده است .(انجمن آرا) (آنندراج ). قصیده و چغامه . (ناظم الاطباء). چامه و سرواد و شعر و سرود و چگامه :
اگر قبول ملک افتد این چکامه ٔ نغز
به آب سیم نگارمش بر صحیفه ٔ زر.
رجوع به سرواد و چامه و چگامه و قصیده شود.
اگر قبول ملک افتد این چکامه ٔ نغز
به آب سیم نگارمش بر صحیفه ٔ زر.
رجوع به سرواد و چامه و چگامه و قصیده شود.