چندان
لغتنامه دهخدا
چندان . [ چ َ ] (اِ) چوب صندل راگویند. (برهان ). صندل باشد. (جهانگیری ). بمعنی چندن . (از رشیدی ). چوب صندل . (ناظم الاطباء) :
هست بر لک لک ز چندان و بقم منقار و پا
پس چرا شد آبنوسی هر دو پا لک لک بچه .
رجوع به چندل و چندن و صندل شود.
هست بر لک لک ز چندان و بقم منقار و پا
پس چرا شد آبنوسی هر دو پا لک لک بچه .
رجوع به چندل و چندن و صندل شود.