چرام
لغتنامه دهخدا
چرام . [ چ َ ] (اِ) چراگاه حیوانات . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). بمعنی چراگاه است . (جهانگیری ).چراگاه . (ناظم الاطباء). چراگه . چرامین :
آن شنیدی که در ولایت شام
برده بودند اشتران به چرام .
|| علف زار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || علوفه . (ناظم الاطباء). رجوع به چراگاه و چراگه و چرامین شود.
آن شنیدی که در ولایت شام
برده بودند اشتران به چرام .
|| علف زار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || علوفه . (ناظم الاطباء). رجوع به چراگاه و چراگه و چرامین شود.