پژوهش
لغتنامه دهخدا
پژوهش . [ پ ِ / پ َ هَِ ] (اِمص ) اسم مصدر پژوهیدن . عمل پژوهیدن . پژهش . پی جوئی . جویائی . بازجستن . جستجو. بازجوئی . بازجست . فحص . تفحص . بحث . تجسس . رسیدگی . بررسیدن . تحقیق . استفسار. تتبع. تنقیب . تَفقه . تَعرّف . تَفقد :
اگر روزی از تو پژوهش کنند
همه مردمانت نکوهش کنند.
دو دیگر که در جای ننگ و نبرد
پژوهش نجویند مردان مرد.
نه از پاک یزدان نکوهش بود
نه شرم از یلان چون پژوهش بود.
ز کردار خوب ار پژوهش بود
ترا این ستایش نکوهش بود.
همی جان من در نکوهش نهی
چرا دل نه اندر پژوهش نهی .
پژوهش نمای و بترس از کمین
سخن هرچه باشد بژرفی ببین .
جز از موی بر وی نکوهش نبود
بدی دیگرش را پژوهش [ کذا ] نبود.
بپرسید کار سپه شاه ازوی
چنین گفت کای شه پژوهش مجوی [ کذا ] .
پژوهش کنان پهلوان بلند
چه مردی ، بدو گفت ، سال تو چند؟.
بجز بخدمت تو بنده التجا نکند
به هر کجا که پژوهش رود به اصل و نژاد .
|| سرپرستی . تیمار :
بدین بندگان نیز کوشش نبود
هم از شاه ما را پژوهش نبود.
|| بازپرسی . مؤاخذه . عِقاب :
بدین گیتی اندر نکوهش بود
بروز شمارت پژوهش بود.
|| جاسوسی . خبرچینی .
- پژوهش حال ؛ استفسار حال . احوالپرسی . استعلام حال .
اگر روزی از تو پژوهش کنند
همه مردمانت نکوهش کنند.
دو دیگر که در جای ننگ و نبرد
پژوهش نجویند مردان مرد.
نه از پاک یزدان نکوهش بود
نه شرم از یلان چون پژوهش بود.
ز کردار خوب ار پژوهش بود
ترا این ستایش نکوهش بود.
همی جان من در نکوهش نهی
چرا دل نه اندر پژوهش نهی .
پژوهش نمای و بترس از کمین
سخن هرچه باشد بژرفی ببین .
جز از موی بر وی نکوهش نبود
بدی دیگرش را پژوهش [ کذا ] نبود.
بپرسید کار سپه شاه ازوی
چنین گفت کای شه پژوهش مجوی [ کذا ] .
پژوهش کنان پهلوان بلند
چه مردی ، بدو گفت ، سال تو چند؟.
بجز بخدمت تو بنده التجا نکند
به هر کجا که پژوهش رود به اصل و نژاد .
|| سرپرستی . تیمار :
بدین بندگان نیز کوشش نبود
هم از شاه ما را پژوهش نبود.
|| بازپرسی . مؤاخذه . عِقاب :
بدین گیتی اندر نکوهش بود
بروز شمارت پژوهش بود.
|| جاسوسی . خبرچینی .
- پژوهش حال ؛ استفسار حال . احوالپرسی . استعلام حال .