وراث

لغت‌نامه دهخدا

وراث . [ وُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ وارث . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (السامی فی الاسامی ). میراث خواران . رجوع به وارث و ارث شود.

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما